حالا ک بحث امتحانا و معدل و این حرفا داغه؛
یادِ یه موضوعی افتادم...
کلاس هفتم که بودم،وقتی کارنامه ی نوبت اولمو گرفتم،
دیدم همه ی نمره هام،چه مستمر و چه امتحاناتِ ترم،بیسته.
حالا شاید اون وسط یه نیم نمره ای،هفتاد و پنج صدمی کم شده بود.
(بچه درس خون نبودم،هرچی سر کلاس یاد میگرفتمو پیاده میکردم و نمره خوبی میگرفتم)
خلاصه که چشمم افتاد به مستمر و پایانیِ ورزش،چشام سیاهی رفت،یکیشو داده بود 12،یکیشو 14.
این برا منی که تابستونام،تو کلاسای کاراته و ژیمناستیک میگذشت،خیلی سنگین بود.
کاشف ب عمل اومد چونکه با انتقالیِ دبیره،موافقت نشده از طرفِ آموزش پرورش،
لج کرده و به همه دقیقا همین نمره ها رو داده؛هم مدرسه ما؛هم مدرسه ی بغلی.
همه اعتراض کردن،ولی اون مرغش ی پا داشت.نمره هارو تغییر نداد.
اون سال گذشت،تابستونش،یه روز که داشتم تو بروزشده های بلاگفا چرخ میزدم،
چشمم افتاد به وبلاگِ خانوم موحد.از پروفایلش و مشخصاتِ دقیقی که داده بود فمیدم خود ناکسشه.
حتی ذره ای هم فکر نکردم،بدون درنگ ی کامنت بلند بالا با انواع و اقسامِ فحشایی ک بلد بودمو سند کردم.
اون لحظه و حتی الان،با فکر به کاری ک کردم جیگرم خنک شد و میشه.
یادِ اون قیافه ی حق به جانش که میوفتم،اون حرکتی که زد
اون کاری که باعث شد خیلی از بچه ها گریه کنن؛
همه اینا باعث میشه هیچ عذاب وجدانی نداشته باشم.
خاک بر سرت.آدم نبودی،امیدوارم سرعقل اومده باشی!
عقده ای...