زی‌گل

۵۱۹_غربتم را وطن

عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم

اکنون که پیدا کرده ام بنشین تماشایت کنم

برچسب‌ها: موزیک
Zeinabi
یکشنبه بیست و سوم دی ۱۴۰۳
1:34

۵۱۸_لاک

زن بودن سخته آقا،سخت:))

پریود بشی،دل درد سگی داشته باشی،

تهوع و سردرد مزخرف هم داشته باشی،

ولی ناخوناتو یکی یکی لاک صورتی بزنی.

سخت نیست؟!

...

+فردا شب پرواز دارم و خدانگهدار وطن

پ.ن:صبام تو بغلم خوابه،نفس میکشم بودنشو

برچسب‌ها: خط خطی، فسقل
Zeinabi
پنجشنبه بیستم دی ۱۴۰۳
0:50

۵۱۷_سوسیههه

آشپزی برا من خودِ تراپیه

شب تا صبم‌ تو آشپزخونه باشم خسته م نمیشه.

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳
23:56

۵۱۶_آب

عاشق به فنا سیر ز معشوق نگردد

ماهی طلب آب کند،گر چه غذا شد

میشه با این بیت،ساعت ها گریه کرد...

ادامه نوشته..
برچسب‌ها: شعر
Zeinabi
دوشنبه هفدهم دی ۱۴۰۳
15:58

۵۱۵_عیادت

داییِ مامانم عمل قلب باز انجام داده بوده

حدود یک ماه پیش و هنوزم در حالِ استراحته.

چون من همیشه برای اگزمام میرفتم پیشش و چه به عنوانِ یه دایی

و چه یک دکتر، براش احترامِ فوق العاده ای قاعلم،

منم آماده شدم و با پدر و مادر و خاله های بزرگوار رفتم.

همه تک تک رفتن سمتش و سلام کردن

خلاصه نوبت ما شد.رفتم جلو.دستمو بردم به سمتش با ی لبخند ملیح،از اون لبخندایی که به انسان های محدودی زده میشه.

این حواسش به دست من نبود و دستشو گرفت به سینه و سلام و احوالپرسی کرد.

یه دفعه همه زدن زیر خنده.مامانم گفت:دایی جان این دختر منه.

خلاصه مارو بغل کرد کلمونو هم ماچ کرد.کلی هم قربون صدقمون رفت.

ولی دیگه دوستت ندارم🤣 بد ضایم کردی دکتر:(

قلبتو عمل کردی،مغزتو که عمل نکردی.

این رسمش نبود.

برچسب‌ها: روزنوشت
Zeinabi
یکشنبه شانزدهم دی ۱۴۰۳
20:18

۵۱۴_قلب

از هوش مصنوعی کمک گرفتم و تحقیقمو نوشتم.

فرستادم که فاطی برام پرینت بگیره و بیاره.

الان چک کردم ی‌بار دیگه،با لبخند ملیحی زل زدم به سقف:

(click)

آخهههه دختررررر.حداقل ی بار از روش میخوندیییی:))))

برچسب‌ها: روزنوشت
Zeinabi
پنجشنبه سیزدهم دی ۱۴۰۳
15:52

۵۱۰_سردرگم

گذشته

با تمام بدی هاش

ی نقطه های خوب و مثبتی داره،

که آدم به در و دیوار میکوبه

برای دوباره تجربه کردنش.

برای لمسِ مجدد اون حسا.

الان دقیقا تو همون نقطه ام؛

دنبالِ یه بی‌خیالی ای که فکر میکردم خیلی خیلی دغدغه س.

کاش میشد خودِ گذشته رو که نه

فقط اون اتفاقا رو دوباره زندگی کرد...

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
جمعه هفتم دی ۱۴۰۳
23:26

۵۰۹_غیرممکن

از خداوند به اندازه‌ی دارایی‌اش بخواهید نه به اندازه‌ی رویاهایتان.خداوندی که صاحبِ آسمان‌ها و زمین است هیچ چیز خارج از اراده‌‌اش نیست،از او غیرممکن طلب کنید!

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
پنجشنبه ششم دی ۱۴۰۳
1:46

۵۰۸_واتسپ

اگه هنوز دوسش داری، برو واتساپ بهش پیام بده بگو می‌خواستم ببینم هنوز فیلتره یا نه🤣

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
سه شنبه چهارم دی ۱۴۰۳
22:21

۵۰۷_من دلم بارونو خواست

یکی از دلایلی که برمی‌گردم خونه:

باورم نمیشه از انسانی که فوبیایِ شدید رانندگی داشت،تبدیل شدم به اییننننن

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
دوشنبه سوم دی ۱۴۰۳
19:27

۵۰۶_بابا

نیم ساعت پیش،با صدای زنگ تلفن خونه بیدار شدم؛

و بابایی که جواب داد و لبخند پت و پهنی که نشست رو لبِ من.

مدت ها بود آرزو به دل مونده بودم با این صدا بیدار شم،

نه با چرت و پرتای دخترا و برنامه ریزی‌شون برای انتخاب لباسُ و میکاپ.

ی سر درد ملایمی دارم و یه گلو دردِ خیلی ملایم تر؛

و یه دل‌پیچه ای که اصلا ملایم نیست...

+پشت سر هم دارم فیلم دانلود میکنم و نمی‌دونم کی وقت میشه ببینمشون.

برچسب‌ها: روزنوشت
Zeinabi
دوشنبه سوم دی ۱۴۰۳
12:50

۵۰۵_عصمت

زیگُلِ زیگلا رسید خونهههه؛

ووووو

یه گربه کاملاً رام هدیه گرفت.

عاشق بابامم که میدونه چی خوشحالم میکنه:)

اسمشم شد «عصمت»

بعد از مدت ها،گربه

و

وابستگیِ جدید

برا بچه ها نوشتم:

سری بعدی اومدم خوابگاه دلیل دیگه ای برا چسناله دارم:

دوری از عصمت

بعدا.نوشت:متوجه شدم عصمت پسره...فعلا عصمت بی اسم میمونه تا اسم پسر پیدا کنم.

برچسب‌ها: گربه
Zeinabi
یکشنبه دوم دی ۱۴۰۳
0:6