۵۱۶_آب
عاشق به فنا سیر ز معشوق نگردد
ماهی طلب آب کند،گر چه غذا شد
میشه با این بیت،ساعت ها گریه کرد...
ادامه نوشته..۵۱۵_عیادت
داییِ مامانم عمل قلب باز انجام داده بوده
حدود یک ماه پیش و هنوزم در حالِ استراحته.
چون من همیشه برای اگزمام میرفتم پیشش و چه به عنوانِ یه دایی
و چه یک دکتر، براش احترامِ فوق العاده ای قاعلم،
منم آماده شدم و با پدر و مادر و خاله های بزرگوار رفتم.
همه تک تک رفتن سمتش و سلام کردن
خلاصه نوبت ما شد.رفتم جلو.دستمو بردم به سمتش با ی لبخند ملیح،از اون لبخندایی که به انسان های محدودی زده میشه.
این حواسش به دست من نبود و دستشو گرفت به سینه و سلام و احوالپرسی کرد.
یه دفعه همه زدن زیر خنده.مامانم گفت:دایی جان این دختر منه.
خلاصه مارو بغل کرد کلمونو هم ماچ کرد.کلی هم قربون صدقمون رفت.
ولی دیگه دوستت ندارم🤣 بد ضایم کردی دکتر:(
قلبتو عمل کردی،مغزتو که عمل نکردی.
این رسمش نبود.
۵۱۰_سردرگم
گذشته
با تمام بدی هاش
ی نقطه های خوب و مثبتی داره،
که آدم به در و دیوار میکوبه
برای دوباره تجربه کردنش.
برای لمسِ مجدد اون حسا.
الان دقیقا تو همون نقطه ام؛
دنبالِ یه بیخیالی ای که فکر میکردم خیلی خیلی دغدغه س.
کاش میشد خودِ گذشته رو که نه
فقط اون اتفاقا رو دوباره زندگی کرد...
۵۰۹_غیرممکن
از خداوند به اندازهی داراییاش بخواهید نه به اندازهی رویاهایتان.خداوندی که صاحبِ آسمانها و زمین است هیچ چیز خارج از ارادهاش نیست،از او غیرممکن طلب کنید!
۵۰۸_واتسپ
اگه هنوز دوسش داری، برو واتساپ بهش پیام بده بگو میخواستم ببینم هنوز فیلتره یا نه🤣
۵۰۷_من دلم بارونو خواست

یکی از دلایلی که برمیگردم خونه:
باورم نمیشه از انسانی که فوبیایِ شدید رانندگی داشت،تبدیل شدم به اییننننن
۵۰۶_بابا
نیم ساعت پیش،با صدای زنگ تلفن خونه بیدار شدم؛
و بابایی که جواب داد و لبخند پت و پهنی که نشست رو لبِ من.
مدت ها بود آرزو به دل مونده بودم با این صدا بیدار شم،
نه با چرت و پرتای دخترا و برنامه ریزیشون برای انتخاب لباسُ و میکاپ.
ی سر درد ملایمی دارم و یه گلو دردِ خیلی ملایم تر؛
و یه دلپیچه ای که اصلا ملایم نیست...
+پشت سر هم دارم فیلم دانلود میکنم و نمیدونم کی وقت میشه ببینمشون.
۵۰۵_عصمت
زیگُلِ زیگلا رسید خونهههه؛
ووووو
یه گربه کاملاً رام هدیه گرفت.
عاشق بابامم که میدونه چی خوشحالم میکنه:)
اسمشم شد «عصمت»
بعد از مدت ها،گربه
و
وابستگیِ جدید
برا بچه ها نوشتم:
سری بعدی اومدم خوابگاه دلیل دیگه ای برا چسناله دارم:
دوری از عصمت
بعدا.نوشت:متوجه شدم عصمت پسره...فعلا عصمت بی اسم میمونه تا اسم پسر پیدا کنم.
