زی‌گل

۴۲۴_خدام

روز ها و شب هایی که پرمشغله میگذره...

حدودا ساعت یکه و من تازه تونستم دراز بکشم.

شکرت خدایا که بهمون سلامتی دادی

قدرت حرکت،فکر کردن،حرف زدن

ازت ممنونم که میتونم راه برم،غذا بخورم

...

😂😂😂😂 تو حس بودمو داشتم می‌نوشتم

آبجی کنارم خوابیده. سرشو از تو گوشیش در آورد،

گفت:چه میکنی؟...گفتم:تو وبم می‌نویسم.

گفت:چی؟

نشونش دادمو گفتم:دارم از خدا تشکر میکنم. ب خاطرِ همه چیز...

ی آه کشید و با غم گفت:گله کن...بابتِ نبودِ کامران:))

...

+در هر صورت شکرت خدااا.شکرت که صبر دادی،قوت دادی.

مرسی که نزاشتی زانوی غم بغل بگیرم.بخندم.کنار بیام.بپذیرم.

دمت گرم. در همه حال مشتی هستی.

برچسب‌ها: خط خطی، گربه
Zeinabi
یکشنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۳
1:4

آمارگیر وبلاگ