۷۳۰_دد
هیچیِ خوب تمامِ ماجرا نیست،
الی پدر خوب.
از بیرون اومد،همینجوری که داشت میومد سمتم که ببوستم گفت:دختر خوشگلمممم.
در هزارم ثانیه خودمو لوس کردم و گفتم:بابا موهامم ببین،ستاره اتو کرد برام همین الان.
گفت:اتفاقا به خاطر موهات دارم میگم خوشگلییی.
(درصورتیکه مطمعنم توجه نکرده بودد🤣😍)
برچسبها:
روزنوشت
Zeinabi
شنبه پنجم مهر ۱۴۰۴
23:23