۷۴۹_زندگیم.
اینقدر درگیر زندگیُ خوش گذرونی بودم،
وقت نکردم که بنویسم،فکر نکردم که بنویسم اصلا.
داعم بیرون و در حال گشت و گذار و خرید بودم.
درسامم میخوندم و همزمان کارای کانون و انجمن رو هم انجام میدادم.
تیر خلاص هم سه چهار روز سفری بود که با دوستایِ نزدیکم رفتم. یاسمن و نازنین و غزل.
همه چی شدید باب میلم بود،چه از سوئیت و بیهوش شدنِ آخر شب ها،چه از لوکیشن هایی که رفتیم و خاطره هایی که ثبت شد،تا آخر عمرم.
شد یکی از بهترین سفر های زندگیم.
+شکرت.
برچسبها:
روزنوشت
Zeinabi
جمعه شانزدهم آبان ۱۴۰۴
18:46