۶۸۷_چهار و نیم
ساعتو ببین خداوکیلی
چون دیروز(فکر کنم باید بگم دیروز)دوش نگرفتم
وقتی اومدم بخوابم،دیدم تو سرم احساس سنگینی میکنم
پاشدم رفتم یه شامپو و حوله برداشتم،رفتم تو حیاططط،نه حموم،تاکید میکنم حیاط!همین الان ینی.
حوله رو پیچوندم دور گردنم
سرمو بردم زیر شیر آب.موهامو که حالا بلند شده
شستممممم،الان،با شامپو،اونم تو حیاط،فقطم سرمو
تازه دوبارم شستم.
حاجی من خیلی کله خرم
فقط همینو میتونم بگم.
برچسبها:
روزنوشت
Zeinabi
یکشنبه بیست و دوم تیر ۱۴۰۴
4:24