۳۳۸_پدرگربه
رفتم دوش بگیرم
کامی طبق معمول دم در منتظر موند تا بیام بیرون
صدام زد ، کلمو اوردم بیرون
گفتم سلااااممم کامی
این گوششو تکون داد
خوشم اومد،باز تکرار کردم سلااااممم کامی...
خلاصه که تا نیم ساعت ما گفتیم سلام کامی،این گوش تکون داد واسمون.
الانم منو رو باز گذاشتم،مرغ ریش ریش شده و شیر گذاشتم تا بزنه بر بدن مبارک
پدرگربه ی کثافططط!
برچسبها:
گربه
Zeinabi
دوشنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۲
23:29