۲۲۱_هفت ماهگی
داشتیم رو به رو ی هم می رقصیدیم
بغلش کردم،گفتم:
عشقم تو اینقد خوشگل و جوونی نمیخوره مامان بزرگ باشی که
بچه اینقد ذوق کرد،چشاش برق زدو گفت:
جدی میگی؟فدای تو بشم
خلاصه که،اولین عکس از جیگرِ خاله
بی نهایت شبیه منه فسقل😌
پ.ن: زرا زنگ زده میگه:(دیدییی؟؟دیدییی ی قل بیشتر نیست؟)... بلافاصله بابا زنگ زده میگه:(تبریک میگم،دو قلوعه) ... مثلا میخواست ایسگامو بگیره،نمی فهمید زهرای دهن لق زودتر خبرو داده.
برچسبها:
فسقل
Zeinabi
سه شنبه بیستم تیر ۱۴۰۲
1:56