زی‌گل

۲۰۳_امشب،شب مهتابه

از پشت پنجره صداهای عجیب غریب میاد

باد شدید،رعد و برق،بارون

زیر پتو جمع شدم تو خودم

دبدبه و کبکبه م برا وقتاییه که وضعیت نرماله

از حالت نرمال که خارج شه، میشم جوجه ی ترسو

یاده بچگیام افتادم ، شبایی که طولانی بود،

فاطمه منو زهرا رو بغل میکرد و باهم می خوابیدیم

بغضم گرفت واقعا .

صدا میاد:/

حس میکنم تب دارم ، بدنمم درد می‌کنه

دو صفر شد...

باید بخوابم ، پنج بیدار شم مرور کنم قبل امتحان

ایی گجلر👀

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
یکشنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۴۰۲
0:6

آمارگیر وبلاگ