زی‌گل

۵۸۰_اروم بگیرم باز...

داشتم پستای قدیمی‌مو میخوندم،

دیدم چقدر وقتی گربه خدابیامرز زنده بود،خوشحال تر بودم؛

چقدر همه‌چیِ زندگی قشنگ تر بود.

اون وقتایی که آخرِ تمام پستام

یه پ.ن میزدم و می‌نوشتم:

شاید یه شب بارون،شاید یه شب دریا

دست منو بزاره تو دستات...

+دیشب تو اتوبوس این پلی شد و تا تموم شدنش،اشک ها،نوبت به نوبت از چشام میریختن پایین.

برچسب‌ها: خط خطی، گربه
Zeinabi
سه شنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۳
18:20

آمارگیر وبلاگ