۶۸۴_زینبِ جان
نگاه
از یه جایی به بعد،نه غمگینی
نه عصبی ای ، نه دلتنگی ، نه ناامیدی
هیچ حسی نداری
دیگه ته دلت یهو نمی ریزه پایین از فکر بهش
نمیدونم اسمش چیه،دلیلش چیه،فلسفه ش چیه
ولی وحشتناکه،من هیچوقت نمیخواستم به این نقطه برسم.من از بی تفاوت بودن میترسم
حس میکنم این ذوق درونم مرده،تا ابد
دیگه امکان نداره بشینم با لبخند،چیزیو تو دفترچه م بنویسم
اونم نه فقط یه صفحه،چند دفتر:Click
یا حتی به نظرم دیگه پیش نمیاد نقاشی بکشم و بزنمش به کمدم:Click
این کارا احمقانه شده برام،چرا؟! بزرگشدن و پیش به سوی ۲۱ ساله شدن؟!
پ.ن:کامنتارو میبندم که بتونم همینقدر راحت و بدون سانسور بنویسم.
برچسبها:
خط خطی
Zeinabi
شنبه بیست و یکم تیر ۱۴۰۴
3:22