زی‌گل

۶۴۶_سکوت

از وقتی که پام به تیمارستان و

خانه سالمندان باز شده،

به این نتیجه رسیدم که

سکوت کنم،سکوتتتت

سکوتتتت

صد سکوت

بخدا سکوت...

نتیجه ی دوم هم اینکه:همه ی آدمای دنیا

همه ی همه شون

با برخورداشون

با حرفاشون

با همه ی نگاه ها و طرز تفکرشون

واقعا به چپم...

دیگه جدی هیچی برام مهم نیست

ی بی تفاوتی ای که اصلا دوسش ندارم کل وجودمو فرا گرفته.

برچسب‌ها: خط خطی
Zeinabi
شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۴۰۴
0:17