۵۴۵_بارون
امروز بعد از حدود ی ماه،ابرو های مبارک رو برداشتم
صورتمو شیو کردم،کمی آرایش کردم
به خودم رسیدم
و به عنوان آدمی که مثل خروس سرفه میکنه
رفتم دریاچه و تو بارون به مرغابی ها زل زدم
اسنب گرفتم و رفتم شام خوردم
برگشتنی،تا پنج کیلومتر رو راه رفتم و
وقتی شبیه موش آب کشیده شدم،رضایت دادم و
برگشتم خونه
الانم وسط هال لش کردم تو تاریکی
بعد از خوردن ی سوسیس بندری چررررب
برچسبها:
روزنوشت
Zeinabi
جمعه بیست و ششم بهمن ۱۴۰۳
1:24