زی‌گل

۱۹۲_منو برگردون عقب

کاش می تونستم به گربه بفهمونم؛

همونطور که تو از نوازش های دستم روی گردنت لذت می بری

و سست میشی.

به همون اندازه قلب منم تو آرامش فرو می ره و

تا اعماق وجودم ستاره بارون میشه...

پ.ن: به طرز عجیب غریبی امروز سردرگرمم و به طرز عجیب غریب تری این حیوون حس کرده اینو.

پ.ن۲: به حضور خواهرام نیاز دارم.

برچسب‌ها: گربه
Zeinabi
پنجشنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۲
0:3

آمارگیر وبلاگ